لطف خدا
دلتنگم ازین شاخه به آن شاخه پریدن
یک عمر دویدن و به جایی نرسیدن
گاهی به شریعت و زمانی به طریقت
از زاهد و از شیخ خدا را طلبیدن
یک سوزن اگر سدّ ره حضرت عیسی ست
باریست گران سبحه و دستار کشیدن
در خاک چه سرّیست که از خلقت آدم
شد کار خدا گفتن و از ما نشنیدن
آسان نتوان رفت ازین مهلکه بیرون
از پنجه ی شیران که محالست رهیدن
با لطف خدا می شود آزاد شد از بند
پروانه شویم آخر ازین تار تنیدن
sayedalikahangi@